تولید ناخالص داخلی ابزاری اشتباه برای اندازه گیری موارد مهم است

ساخت وبلاگ

جوزف ا. استیگلیتز استاد دانشگاه در دانشگاه کلمبیا و اقتصاددان ارشد موسسه روزولت است. وی در سال 2001 جایزه نوبل اقتصاد را دریافت کرد. استیگلیتز از سال 1995 تا 1997 ریاست شورای مشاوران اقتصادی رئیس جمهور بیل کلینتون را بر عهده داشت و از سال 1997 تا 2000 به عنوان ارشد اقتصاددان و معاون ارشد بانک جهانی خدمت کرد. وی ریاست کمیسیون سارکوزی (2008 - 200 8-2009) و یک گروه متخصص (2013-2019) در OECD برای تدوین اقدامات برای بهزیستی و پایداری. اعتبار: نیک هیگینز

1 اوت 2020

نویسنده

جوزف ا. استیگلیتز استاد دانشگاه در دانشگاه کلمبیا و اقتصاددان ارشد موسسه روزولت است. وی در سال 2001 جایزه نوبل اقتصاد را دریافت کرد. استیگلیتز از سال 1995 تا 1997 ریاست شورای مشاوران اقتصادی رئیس جمهور بیل کلینتون را بر عهده داشت و از سال 1997 تا 2000 به عنوان ارشد اقتصاددان و معاون ارشد بانک جهانی خدمت کرد. وی ریاست کمیسیون سارکوزی (2008 - 200 8-2009) و یک گروه متخصص (2013-2019) در OECD برای تدوین اقدامات برای بهزیستی و پایداری. اعتبار: نیک هیگینز

در جنگ جهانی دوم ، اکثر کشورهای جهان به عنوان معیار اصلی سعادت ، از تولید ناخالص داخلی یا تولید ناخالص داخلی استفاده کرده اند. تولید ناخالص داخلی بازده بازار را اندازه گیری می کند: ارزش پولی کلیه کالاها و خدمات تولید شده در یک اقتصاد در یک دوره معین ، معمولاً یک سال. اگر این تعداد سقوط کند ، دولت ها می توانند شکست بخورند - و بنابراین ، جای تعجب آور نیست که دولت ها تلاش می کنند تا آن را صعود کنند. اما تلاش برای رشد تولید ناخالص داخلی همان اطمینان از رفاه یک جامعه نیست.

در حقیقت ، "تولید ناخالص داخلی همه چیز را اندازه گیری می کند" ، همانطور که سناتور رابرت کندی مشهور گفت: "به جز آنچه زندگی را ارزشمند می کند."این تعداد بهداشت ، آموزش ، برابری فرصت ، وضعیت محیط زیست یا بسیاری از شاخص های دیگر کیفیت زندگی را اندازه گیری نمی کند. حتی جنبه های مهم اقتصاد مانند پایداری آن را اندازه گیری نمی کند: این که آیا به یک تصادف هدایت می شود یا خیر. هرچند آنچه ما اندازه گیری می کنیم ، زیرا آنچه را که ما انجام می دهیم راهنمایی می کند. با تأکید ارتش بر "شمارش بدن": جدول بندی هفتگی تعداد سربازان دشمن کشته شده ، آمریکایی ها در طول جنگ ویتنام از این ارتباط علّی برخوردار شدند. اعتماد به این متریک مرموز باعث شد نیروهای آمریکایی عملیاتی را انجام دهند که هیچ هدفی جز افزایش شمارش بدن نداشتند. مانند مستی که به دنبال کلیدهای خود در زیر لامپ است (زیرا این همان جایی است که نور است) ، تأکید بر شمارش بدن ما را از درک تصویر بزرگتر باز می دارد: کشتار بیشتر مردم ویتنامی را برای پیوستن به ویت کنگ از نیروهای آمریکایی القا می کرد. بشر

در حال حاضر تعداد بدن متفاوت-که از Covid-19-اثبات شده است که یک اقدام بسیار خوب از عملکرد اجتماعی است. این ارتباط کمی با تولید ناخالص داخلی دارد. ایالات متحده ثروتمندترین کشور جهان است ، با تولید ناخالص داخلی بیش از 20 تریلیون دلار در سال 2019 ، رقمی که نشان می دهد ما یک موتور اقتصادی بسیار کارآمد داریم ، یک ماشین مسابقه ای که می تواند از هر کس دیگری بهتر باشد. اما ایالات متحده بیش از 600000 کشته را ثبت کرده است ، در حالی که ویتنام با تولید ناخالص داخلی 262 میلیارد دلار (و 4 درصد از تولید ناخالص داخلی ایالات متحده) ، تا به امروز کمتر از 500 داشته است. در مسابقه برای نجات جان ، این کشور کمتر مرفه ما را به راحتی مورد ضرب و شتم قرار داده است.

در حقیقت ، اقتصاد آمریکا بیشتر شبیه یک ماشین معمولی است که صاحب آن با از بین بردن تایر یدکی ، که خوب بود ، خوب بود ، که خوب بود تا اینکه او یک مسطح پیدا کرد. و آنچه من "فکر تولید ناخالص داخلی" می نامم-به دنبال تقویت تولید ناخالص داخلی در انتظار نابجا که این امر به تنهایی باعث افزایش بهزیستی می شود-ما را به سمت این مخمصه سوق داد. اقتصادی که از منابع خود در کوتاه مدت کارآمدتر استفاده می کند ، تولید ناخالص داخلی بالاتری در آن سه ماهه یا سال دارد. به دنبال به حداکثر رساندن این اقدام کلان اقتصادی ، در یک سطح خرد اقتصادی ، به هر هزینه کاهش تجارت برای دستیابی به بالاترین سود کوتاه مدت ممکن ترجمه می شود. اما چنین تمرکز نزدیک بینی لزوماً عملکرد اقتصاد و جامعه را در دراز مدت به خطر می اندازد.

به عنوان مثال ، بخش مراقبت های بهداشتی ایالات متحده به استفاده از تختخواب های بیمارستان افتخار کرد: هیچ تختخوابی بدون استفاده باقی نماند. در نتیجه ، هنگامی که SARS-COV-2 به آمریکا رسید ، فقط 2. 8 تخت بیمارستان در هر 1000 نفر وجود داشت-کمتر از سایر کشورهای پیشرفته-و این سیستم نتوانست افزایش ناگهانی بیماران را جذب کند. انجام بدون مرخصی بیمار در گیاهان بسته بندی گوشت ، سود را در کوتاه مدت افزایش داد که باعث افزایش تولید ناخالص داخلی نیز شد. اما کارگران نتوانستند در هنگام بیمار ماندن در خانه بمانند. در عوض آنها به کار آمدند و عفونت را گسترش دادند. به همین ترتیب ، چین ماسک های محافظتی را ارزان تر از ایالات متحده ساخت ، بنابراین واردات آنها باعث افزایش کارایی اقتصادی و تولید ناخالص داخلی شد. با این حال ، این بدان معناست که وقتی همه گیر و چین به ماسک های بسیار بیشتری نیاز داشت ، کارکنان بیمارستان در ایالات متحده نتوانستند به اندازه کافی بدست آورند. به طور خلاصه ، تلاش بی امان برای به حداکثر رساندن تولید ناخالص داخلی کوتاه مدت ، مراقبت های بهداشتی را بدتر می کند ، باعث ناامنی مالی و جسمی و کاهش پایداری اقتصادی و مقاومت می شود و آمریکایی ها را نسبت به شهروندان سایر کشورها در معرض شوک قرار می دهد.

کم عمق تفکر تولید ناخالص داخلی قبلاً در دهه 2000 مشهود بود. در دهه های قبل ، اقتصاددانان اروپایی با دیدن موفقیت ایالات متحده در افزایش تولید ناخالص داخلی ، رهبران خود را ترغیب به پیروی از سیاست های اقتصادی به سبک آمریکایی کرده بودند. اما با توجه به اینکه علائم پریشانی در سیستم بانکی ایالات متحده در سال 2007 نصب شده است ، رئیس جمهور فرانسه ، نیکلاس سارکوزی فهمید که هر سیاستمدار که به طرز تک ذهنیتی به دنبال بالا بردن تولید ناخالص داخلی به غفلت از سایر شاخص های زندگی باشد ، باعث از دست رفتن اعتماد به نفس مردم می شود. در ژانویه سال 2008 ، وی از من خواست كه ریاست كمسیون بین المللی در مورد اندازه گیری عملکرد اقتصادی و پیشرفت اجتماعی داشته باشم. یک هیئت متخصص برای پاسخ به این سؤال بود: چگونه ملت ها می توانند معیارهای خود را بهبود بخشند؟اندازه گیری آنچه که زندگی را ارزشمند می کند ، سارکوزی استدلال می کند ، اولین قدم اساسی در جهت تقویت آن بود.

به طور هم زمان ، گزارش اولیه ما در سال 2009 ، به طرز تحریک آمیز تحت عنوان سوء استفاده از زندگی ما: چرا تولید ناخالص داخلی اضافه نمی شود ، بلافاصله پس از آن منتشر شد که بحران مالی جهانی ضرورت تجدید نظر در اصول اصلی ارتدوکسی اقتصادی را نشان داده است. با چنان طنین انداز مثبت روبرو شد که سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD)-یک اتاق فکر که در خدمت 38 کشور پیشرفته است-تصمیم گرفت تا با یک گروه متخصص پیگیری کند. پس از شش سال مشورت و بحث ، نتیجه گیری قبلی خود را تقویت و تقویت کردیم: تولید ناخالص داخلی باید از بین برود. در جای خود ، هر ملت باید "داشبورد" را انتخاب کند - مجموعه ای از معیارهای محدودی که به هدایت آن به سمت آینده شهروندان مورد نظر خود کمک می کند. علاوه بر تولید ناخالص داخلی ، به عنوان یک اقدام برای فعالیت بازار (و بیشتر) داشبورد شامل معیارهایی برای سلامتی ، پایداری و هر ارزش دیگری است که مردم یک ملت آرزو می کنند ، و همچنین نابرابری ، ناامنی و سایر مضرات آنآنها به دنبال کمرنگ شدن بودند.

این اسناد به تبلور یک حرکت جهانی به سمت پیشرفت های پیشرفته سلامت اجتماعی و اقتصادی کمک کرده است. OECD این رویکرد را در ابتکار زندگی بهتر خود اتخاذ کرده است ، که 11 شاخص را توصیه می کند - و به شهروندان راهی می دهد تا این کشور را برای کشور خود وزن کنند ، نسبت به دیگران ، شاخصی را تولید کنند که عملکرد آنها را بر روی چیزهایی که به آنها اهمیت می دهند اندازه گیری کند. بانک جهانی و صندوق بین المللی پول (IMF) ، که به طور سنتی طرفداران قوی تفکر تولید ناخالص داخلی ، هم اکنون نیز به محیط زیست ، نابرابری و پایداری اقتصاد توجه می کنند.

چند کشور حتی این رویکرد را در چارچوب های سیاست گذاری خود گنجانیده اند. به عنوان مثال ، نیوزیلند شاخص های "بهزیستی" را در روند بودجه کشور در سال 2019 تعبیه کرد. به عنوان وزیر دارایی این کشور ، گرانت رابرتسون ، اظهار داشت: "موفقیت در مورد ساخت نیوزیلند هم به مکانی عالی برای زندگی و زندگی استمکانی عالی برای ایجاد زندگی. "این تأکید بر بهزیستی ممکن است تا حدودی پیروزی کشور را بر Covid-19 توضیح دهد ، که به نظر می رسد تقریباً به 3000 مورد و 26 کشته در کل جمعیت نزدیک به پنج میلیون نفر محدود شده است.

سیب و تسلیحات

نیاز مادر اختراع است. درست همانطور که داشبورد از یک نیاز شدید بیرون آمد-عدم کفایت تولید ناخالص داخلی به عنوان شاخص بهزیستی ، همانطور که توسط رکود بزرگ سال 2008 نشان داد-تولید ناخالص داخلی. در دوران رکود بزرگ ، مقامات آمریكا به سختی می توانند این مشکل را تعیین كنند. دولت آماری را در مورد تورم یا بیکاری جمع آوری نکرد ، که به آنها کمک می کرد تا اقتصاد را هدایت کنند. بنابراین وزارت بازرگانی اقتصاددان Simon Kuznets را از دفتر ملی تحقیقات اقتصادی برای ایجاد مجموعه ای از آمار ملی در مورد درآمد متهم کرد. Kuznets به ساخت تولید ناخالص داخلی در دهه 1940 به عنوان یک معیار ساده که می تواند از داده های بازار بسیار محدود و در دسترس باشد محاسبه می شود. جمع (ارزش دلار) کالاها و خدمات تولید شده در کشور ، معادل مبلغ درآمد همه افراد - سود ، سود ، اجاره و مالیات بود. برای این کار و کار دیگر ، وی در سال 1971 جایزه یادبود نوبل در علوم اقتصادی را دریافت کرد. (اقتصاددان ریچارد استون ، که سیستم های آماری مشابهی را برای ایالات متحده ایجاد کرد ، این جایزه را در سال 1984 دریافت کرد.)

با این حال ، کوزنت ها بارها و بارها هشدار می دادند که تولید ناخالص داخلی فقط فعالیت بازار را اندازه گیری کرده و نباید با معیاری از بهزیستی اجتماعی یا حتی اقتصادی اشتباه گرفته شود. این رقم شامل بسیاری از کالاها و خدمات مضر (از جمله ، او معتقد بود ، تسلیحات) یا بی فایده (گمانه زنی های مالی) و بسیاری از موارد اساسی را که رایگان بودند (مانند مراقبت از خانه سازان) مستثنی کردند. مشکل اصلی در ساخت چنین کل این است که هیچ واحد طبیعی برای افزودن ارزش سیب و پرتقال وجود ندارد ، چه رسد به مواردی متفاوت مانند تسلیحات ، حدس و گمان های مالی و مراقبت. بنابراین ، اقتصاددانان از قیمت های خود به عنوان یک پروکسی برای ارزش استفاده می کنند - با این عقیده که ، در یک بازار رقابتی ، قیمت ها نشان می دهد که مردم از سیب ، پرتقال ، تسلیحات ، حدس و گمان یا مراقبت نسبت به یکدیگر ارزش دارند.

این فرض عمیقاً مشکل ساز - که قیمت ارزش نسبی را اندازه گیری می کند - تولید ناخالص داخلی را بسیار آسان محاسبه می کند. هنگامی که ایالات متحده با افزایش تولید و مصرف کالاهای مادی (به ویژه تسلیحات در طول جنگ جهانی دوم) از افسردگی بهبود یافت ، تولید ناخالص داخلی به سرعت رشد کرد. بانک جهانی و صندوق بین المللی پول شروع به تأمین بودجه برنامه های توسعه در مستعمرات سابق در سراسر جهان کردند و موفقیت خود را تقریباً منحصراً از نظر رشد تولید ناخالص داخلی ارزیابی کردند.

GDP vs Quality of life chart

با گذشت زمان ، همانطور که اقتصاددانان بر پیچیدگی های مقایسه تولید ناخالص داخلی در دوره های مختلف و در سراسر کشورهای متنوع و ساخت مدلهای پیچیده اقتصادی که تغییرات تولید ناخالص داخلی را پیش بینی و توضیح می دادند ، تمرکز می کردند ، آنها از مبانی متزلزل متریک از دست دادند. دانش آموزان به ندرت فرضیاتی را که در ساخت این اقدامات انجام شده بودند ، مطالعه می کردند - و این فرضیات برای قابلیت اطمینان هرگونه استنتاج آنها چه معنایی داشتند. در عوض ، هدف تجزیه و تحلیل اقتصادی به توضیح حرکات این موجود مصنوعی تبدیل شد. تولید ناخالص داخلی در سراسر جهان هژمونیک شد: سیاست های خوب اقتصادی به عنوان تولید ناخالص داخلی بیشترین افزایش را در نظر گرفت.

در سال 1980 ، به دنبال دوره ای از عملکرد اقتصادی به ظاهر ضعیف - مهارکننده ، که با رشد آهسته و افزایش قیمت ها مشخص شده است - رونالد ریگان ، رئیس جمهور ، وظیفه خود را به قول افزایش اقتصاد بر عهده گرفت. وی بخش مالی را مقررات زد و مالیات را برای بهتر شدن قطع کرد ، و اظهار داشت که این مزایا برای کسانی که کمتر خوش شانس هستند "کاهش می یابد". اگرچه تولید ناخالص داخلی تا حدودی رشد کرد (البته با سرعت قابل توجهی پایین تر از دهه های پس از جنگ جهانی دوم) ، نابرابری به طرز فجیعی افزایش یافت. به خوبی می دانید که معیارها اهمیت دارند ، برخی از اعضای دولت طبق گزارش ها برای متوقف کردن جمع آوری آمار در مورد نابرابری استدلال می کنند. اگر آمریکایی ها نمی دانستند نابرابری چقدر بد است ، احتمالاً ما نگران آن نخواهیم بود.

دولت ریگان همچنین حملات بی سابقه ای به محیط زیست را آغاز کرد و به عنوان مثال اجاره نامه برای استخراج سوخت های فسیلی در میلیون ها هکتار از اراضی عمومی صادر کرد. در سال 1995 من برای رئیس جمهور بیل کلینتون به شورای مشاوران اقتصادی پیوستم. با نگرانی از اینکه معیارهای ما توجه زیادی به کاهش منابع و تخریب محیط زیست داشته باشیم ، ما با وزارت بازرگانی همکاری کردیم تا معیار تولید ناخالص داخلی "سبز" را تهیه کنیم ، که چنین ضررهایی را در نظر می گیرد. هنگامی که نمایندگان کنگره از کشورهای زغال سنگ از این امر باد گرفتند ، آنها تهدید کردند که بودجه ما را قطع می کنند مگر اینکه ما کار خود را متوقف کنیم ، که ما موظف بودیم.

سیاستمداران می دانستند که اگر آمریکایی ها بفهمند زغال سنگ برای اقتصاد ما به درستی اندازه گیری شده است ، آنها به دنبال از بین بردن یارانه های پنهان که صنعت ذغال سنگ دریافت می کند. آنها حتی ممکن است به دنبال حرکت سریعتر به سمت تجدید پذیر باشند. اگرچه تلاش های ما برای گسترش معیارهای ما از بین رفت ، اما این واقعیت که این نمایندگان مایل بودند سرمایه سیاسی زیادی را برای متوقف کردن ما صرف کنند ، مرا متقاعد کردند که ما به سمت چیز مهمی هستیم.(همچنین این بدان معناست که وقتی ، یک دهه بعد ، سارکوزی در مورد ریاست یک هیئت بین المللی به من نزدیک شد تا روشهای بهتری برای اندازه گیری "عملکرد اقتصادی و پیشرفت اجتماعی" را بررسی کنم ، من از این فرصت جهش کردم.)

من در سال 1997 شورای مشاوران اقتصادی را ترک کردم و در سالهای بعد ، سرسختی مقرراتوری دوران ریگان برای گرفتن دولت کلینتون آمد. بخش مالی اقتصاد ایالات متحده بالون بود و باعث افزایش تولید ناخالص داخلی شد. همانطور که معلوم شد ، بسیاری از سودهایی که به آن بخش داده اند ، به یک معنا دلسوز بودند. شیوه های وام بانكداران حباب در املاک و مستغلات ایجاد کرده بود که سود مصنوعی را افزایش داده بود-و با پیوند آنها با سود ، پاداش های خود را افزایش داده بود. در اقتصاد ایده آل در بازار آزاد ، افزایش سود قرار است نشان دهنده افزایش بهزیستی اجتماعی باشد ، اما جذب بانکداران دروغ را به این مفهوم می بخشد. بخش اعظم سود آنها ناشی از بدتر شدن دیگران است ، مانند زمانی که آنها به شیوه های کارت اعتباری سوءاستفاده یا دستکاری LIBOR (برای لندن InterBank نرخ بهره را برای بانک های بین المللی وام به یکدیگر ارائه دادند) برای افزایش درآمد خود.

اما ارقام تولید ناخالص داخلی این ارقام تورم را به ارزش در نظر گرفتند و سیاست گذاران را متقاعد می کردند که بهترین راه برای رشد اقتصاد ، حذف هرگونه مقررات باقی مانده که بخش مالی را محدود می کند. ممنوعیت های دیرینه در مورد ربا-شارژ نرخ بهره ظالمانه برای استفاده از ناخواسته-از بین رفت. در سال 2000 قانون به اصطلاح نوسازی کالاها تصویب شد. این طراحی شده است تا اطمینان حاصل شود که مشتقات (محصولات مالی ریسک پذیر که فقط هشت سال بعد نقش بزرگی در پایین آوردن سیستم مالی داشتند) هرگز تنظیم نمی شوند. در سال 2005 ، قانون ورشکستگی برای کسانی که در پرداخت صورتحساب خود برای تخلیه بدهی های خود مشکل دارند ، دشوارتر شده است - این کار را برای کسانی که وام دانشجویی دارند تقریباً غیرممکن است.

در اوایل دهه 2000 ، دو پنجم سود شرکت از بخش مالی حاصل شد. این بخش باید نشان می داد که چیزی اشتباه بوده است: یک بخش مالی کارآمد باید هزینه های کم برای انجام معاملات مالی را در بر بگیرد و بنابراین باید اندک باشد. ما بسیار زیاد بود. بدون استفاده از بازار سود ، باعث افزایش تولید ناخالص داخلی شده و به نظر می رسد ناپایداری.

مواد افیونی ، طوفان ها

این حباب در سال 2008 ترکید. بانک ها با این فرض که قیمت املاک و مستغلات همچنان رو به افزایش است ، وام های غیرقانونی صادر می کردند. هنگامی که حباب مسکن شکسته شد ، اقتصاد نیز بیش از آنچه که از زمان فوری جنگ جهانی دوم بود ، سقوط کرد. پس از نجات دولت ایالات متحده ، بانک ها (فقط یک شرکت ، AIG ، 130 میلیارد دلار وثیقه دولت دریافت کرد) ، تولید ناخالص داخلی بهبود یافت و رئیس جمهور باراک اوباما و فدرال رزرو را ترغیب کرد تا اعلام کند که ما در راه بهبودی خوب بودیم. اما با 91 درصد از سود درآمد در سال 2009 تا 2012 به 1 درصد برتر ، اکثریت آمریکایی ها هیچ یک را تجربه نکردند.

هنگامی که کشور به آرامی از بحران مالی بیرون آمد ، دیگران به توجه توجه کردند: بحران نابرابری ، بحران آب و هوا و یک بحران مواد افیونی. حتی با افزایش تولید ناخالص داخلی ، امید به زندگی و سایر اقدامات گسترده تر از سلامت بدتر می شود. شرکت های مواد غذایی در حال توسعه و بازاریابی بودند ، با نبوغ عالی ، غذاهای غنی از قند اعتیاد آور ، تولید ناخالص داخلی را تقویت می کردند اما یک بیماری همه گیر دیابت کودکان را رسوب می کردند. مواد افیونی اعتیاد آور منجر به همه گیری در مورد مرگ و میر مواد مخدر شد ، اما سود Purdue Pharma و سایر افراد شرور در آن درام به تولید ناخالص داخلی اضافه شد. در واقع ، مخارج پزشکی ناشی از این بحران های بهداشتی نیز تولید ناخالص داخلی را افزایش می دهد. آمریکایی ها نسبت به فرانسوی ها دو برابر بیشتر از هر فرد برای مراقبت های بهداشتی هزینه می کردند اما امید به زندگی کمتری داشتند. بنابراین ، همچنین ، استخراج ذغال سنگ به ظاهر اقتصاد را تقویت کرد ، و اگرچه به ایجاد تغییرات آب و هوایی کمک کرد ، وخیم تر شدن تأثیر طوفان هایی مانند هاروی ، تلاش برای بازسازی دوباره به تولید ناخالص داخلی اضافه شد. شماره تولید ناخالص داخلی براق خوش بینانه ای برای بدترین وقایع فراهم کرد.

این مثالها نشان دهنده جداسازی بین تولید ناخالص داخلی و بهزیستی اجتماعی و روشهای زیادی است که تولید ناخالص داخلی نتوانسته است اندازه گیری خوبی از عملکرد اقتصادی باشد. رشد تولید ناخالص داخلی قبل از سال 2008 پایدار نبود و پایدار نبود. افزایش سود بانکی که به نظر می رسید تولید ناخالص داخلی در سالهای قبل از بحران را به همراه داشته باشد ، نه تنها به هزینه رفاه بسیاری از افرادی که بخش مالی از آنها سوءاستفاده کرده اند بلکه با هزینه تولید ناخالص داخلی در سالهای بعد نیز بوده است. افزایش نابرابری به هر اندازه ای بود که به جامعه ما آسیب می رساند ، اما تولید ناخالص داخلی در حال تجلیل از موفقیت های بانک ها بود. اگر تا به حال رویدادی وجود داشته باشد که نیاز به راه های جدید برای اندازه گیری عملکرد اقتصادی و پیشرفت اجتماعی را به خانه می برد ، بحران سال 2008 این بود.

GDP abstract art

داشبورد

این کمیسیون به رهبری سه اقتصاددان (آمارتیا سن از دانشگاه هاروارد ، ژان پاول فیتوسسی از انستیتوی مطالعات سیاسی پاریس و ME) ، اولین گزارش خود را در سال 2009 منتشر کرد ، درست پس از انفجار سیستم مالی ایالات متحده. ما خاطرنشان كردیم كه اندازه گیری چیزی به سادگی كسر آمریکایی هایی كه ممكن است در بازپرداخت وام های خود با مشکل روبرو شوند ، دود و آینه هایی را كه زیربنای رشد اقتصادی پیش از بحران است ، روشن كرده و احتمالاً سیاست گذاران را قادر می سازد تا آن را از بین ببرند. از همه مهمتر ، ساختمان و توجه به مجموعه گسترده ای از معیارها برای بهزیستی امروزی و پایداری آن-چه اوقات خوب دوام-می تواند به جوامع بافر در برابر شوک های آینده کمک کند.

ما باید بدانیم که آیا ، وقتی تولید ناخالص داخلی در حال افزایش است ، بدهکاری در حال افزایش است یا منابع طبیعی کاهش می یابد. اینها ممکن است نشان دهد که رشد اقتصادی پایدار نیست. اگر آلودگی به همراه تولید ناخالص داخلی در حال افزایش باشد ، رشد از نظر محیط زیست پایدار نیست. یک شاخص خوب از سلامت واقعی یک اقتصاد ، سلامت شهروندان آن است ، و اگر مانند ایالات متحده آمریکا ، امید به زندگی در حال کاهش است - همانطور که حتی قبل از همه گیر بود - که باید نگران کننده باشد ، مهم نیست که چه اتفاقی می افتدبه تولید ناخالص داخلیاگر درآمد متوسط (خانواده های وسط) حتی با افزایش تولید ناخالص داخلی رکود کند ، این بدان معنی است که ثمرات رشد اقتصادی به اشتراک نمی گذارند.

البته خوب خواهد بود ، اگر می توانستیم یک اقدام واحد ارائه دهیم که خلاصه می شود که یک جامعه یا حتی یک اقتصاد در حال انجام است - یک شماره تولید ناخالص داخلی به علاوه. اما مانند خود تولید ناخالص داخلی ، هنگام تشکیل یک جمع ، اطلاعات بسیار ارزشمندی از بین می رود. بگو ، شما ماشین خود را رانندگی می کنید. شما می خواهید بدانید که چقدر سریع می روید و به سرعت سنج نگاه می کنید. این ساعت 70 مایل در ساعت می خواند. و شما می خواهید بدانید که چقدر می توانید بدون پر کردن مجدد مخزن خود ، که به نظر می رسد 200 مایل است ، بروید. هر دو این تعداد اطلاعاتی با ارزش دارند که می توانند بر رفتار شما تأثیر بگذارند. اما اکنون فرض کنید که با اضافه کردن دو عدد ، با یا بدون "وزن" ، یک جمع ساده را تشکیل می دهید. شماره 270 به شما چه می گوید؟مطلقا هیچ چیزی. این به شما نمی گوید که آیا شما بی پروا رانندگی می کنید یا چقدر نگران هستید که از سوخت خارج شوید.

به همین دلیل نتیجه گرفتیم که هر ملت به داشبورد نیاز دارد - مجموعه ای از اعداد که تشخیص ضروری جامعه و اقتصاد خود را منتقل می کند و به هدایت آنها کمک می کند. سیاست گذاران و گروه های مدنی جامعه باید نه تنها به ثروت مادی بلکه به سلامت ، آموزش ، اوقات فراغت ، محیط زیست ، برابری ، حاکمیت ، صدای سیاسی ، ارتباط اجتماعی ، امنیت جسمی و اقتصادی و سایر شاخص های کیفیت زندگی توجه کنند. به همان اندازه مهم ، جوامع باید اطمینان حاصل کنند که این "کالاها" با هزینه آینده خریداری نمی شوند. برای این منظور ، آنها باید تا حد امکان سهام سرمایه طبیعی ، انسانی ، اجتماعی و جسمی خود را بر حفظ و تقویت متمرکز کنند. ما همچنین برای بررسی پیوندها بین مؤلفه های مختلف بهزیستی و پایداری و ایجاد روشهای خوب برای اندازه گیری آنها ، یک برنامه تحقیقاتی را ارائه دادیم.

نگرانی در مورد تغییرات آب و هوا و افزایش نابرابری قبلاً باعث افزایش تقاضای جهانی برای اقدامات بهتر شده بود و گزارش ما این روند را تبلور داد. در سال 2015 ، یک روند سیاسی بحث برانگیز در سازمان ملل به اوج خود رسید و مجموعه ای از 17 هدف توسعه پایدار را تعیین کرد. پیشرفت به سمت آنها توسط 232 شاخص اندازه گیری می شود ، و این نشان دهنده نگرانی های چندگانه دولت ها و جوامع مدنی از سراسر جهان است. از نظر ما تعداد بسیاری از آنها بی فایده هستند: می توان جنگل را برای درختان از بین برد. در عوض ، گروه دیگری از کارشناسان ، به ریاست فیتوسسی ، مارتین دوراند (آماری ارشد OECD) و من ، توصیه کردند که هر کشور یک گفتگوی دموکراتیک قوی ایجاد کند تا کشف کند که شهروندانش بیشتر از همه به آنها اهمیت می دهند.

چنین مکالمه ای تقریباً مطمئناً نشان می دهد که بیشتر ما که در اقتصادهای بسیار توسعه یافته زندگی می کنیم به بهزیستی مادی ، سلامتی ما ، محیط اطراف ما و روابط خود با دیگران اهمیت می دهیم. ما می خواهیم امروز خوب عمل کنیم بلکه در آینده نیز هستیم. ما به این موضوع اهمیت می دهیم که میوه های اقتصاد ما به اشتراک گذاشته می شود: ما جامعه ای را نمی خواهیم که در آن تعداد معدودی در رده های برتر همه چیز را برای خودشان بدست آورند و بقیه در فقر زندگی می کنند. یک شاخص خوب از سلامت واقعی یک اقتصاد ، سلامت شهروندان آن است. کاهش امید به زندگی ، حتی برای بخشی از جمعیت ، باید نگران کننده باشد ، هر آنچه برای تولید ناخالص داخلی اتفاق می افتد. و این مهم است که بدانیم آیا ، حتی در حالی که تولید ناخالص داخلی در حال افزایش است ، بنابراین ، آلودگی نیز وجود دارد - خواه انتشار گازهای گلخانه ای یا ذرات موجود در هوا باشد. این بدان معنی است که رشد از نظر زیست محیطی پایدار نیست.

انتخاب شاخص ها ممکن است در طول زمان و در بین کشورها متفاوت باشد. کشورهایی که بیکاری بالایی دارند می خواهند آنچه را که برای آن متغیر اتفاق می افتد ردیابی کنند. کسانی که نابرابری بالایی دارند می خواهند آن را رصد کنند. با این وجود ، از آنجا که مردم به طور کلی می خواهند بدانند که در مقایسه با دیگران چگونه کار می کنند ، ما توصیه کردیم که حداقل کشورهای پیشرفته ، حداقل پنج تا 10 شاخص مشترک را به اشتراک بگذارند.

تولید ناخالص داخلی در بین آنها خواهد بود. بنابراین اندازه گیری نابرابری یا برخی از اشاره گرها در مورد نحوه انجام فرد یا خانواده معمولی. با گذشت سالها ، اقتصاددانان بثوراتی از شاخص های نابرابری را تدوین کرده اند که هر یک از آنها ابعاد متفاوتی از پدیده را نشان می دهد. شاید به خوبی باشد که جوامعی که نابرابری به ویژه مشکل ساز شده اند ممکن است نیاز به معیارهایی داشته باشند که نشان دهنده عمق فقر در پایین و زیاده روی ثروت در بالا باشد. از نظر من ، دانستن آنچه برای درآمد متوسط اتفاق می افتد از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در ایالات متحده آمریکا ، درآمد متوسط به سختی برای ده ها سال تغییر کرده است ، حتی با افزایش تولید ناخالص داخلی.

اشتغال اغلب به عنوان شاخص عملکرد کلان اقتصادی مورد استفاده قرار می گیرد - اقتصادی با نرخ بیکاری بالا به وضوح از همه منابع آن استفاده نمی کند. اما در جوامعی که کار پرداخت شده با عزت همراه است ، اشتغال به خودی خود یک ارزش است. عناصر دیگر داشبورد شامل شاخص هایی برای تخریب محیط زیست (مثلاً کیفیت هوا یا آب) ، پایداری اقتصادی (بدهکاری) ، سلامت (امید به زندگی) و ناامنی است.

ناامنی هم ابعاد ذهنی و هم عینی دارد. ما می توانیم بررسی کنیم که افراد ناامن چگونه احساس می کنند: چقدر نگران عوارض جانبی هستند یا اینکه چه احساسی برای مقابله با شوک دارند. اما ما همچنین می توانیم احتمال اینکه کسی در هر سال معین زیر خط فقر قرار بگیرد ، پیش بینی کنیم. و برخی از عناصر داشبورد متغیرهای "واسطه ای" هستند - چیزهایی که ممکن است ما (یا ممکن است نباشیم) به خودی خود ارزش داشته باشیم ، اما این امر باعث می شود که چگونه یک جامعه در آینده عملکرد خواهد داشت. یکی از این موارد اعتماد است. جوامعی که شهروندان در آن به دولت های خود و یکدیگر اعتماد دارند "کار درستی را انجام دهند" تمایل دارند عملکرد بهتری داشته باشند. در حقیقت ، جوامعی که افراد در آن اعتماد به نفس بالاتری دارند ، مانند ویتنام و نیوزیلند ، به مراتب با همه گیر نسبت به ایالات متحده به مراتب موثرتر بوده اند ، به عنوان مثال ، جایی که سطح اعتماد از دوران ریگان کاهش یافته است. سیاست گذاران باید از چنین شاخص هایی استفاده کنند به همان اندازه که پزشکان از ابزارهای تشخیصی خود استفاده می کنند. وقتی برخی از شاخص ها به رنگ زرد یا قرمز چشمک می زنند ، زمان آن است که عمیق تر به نظر برسید. اگر نابرابری زیاد باشد یا در حال افزایش باشد ، مهم است که بیشتر بدانید: چه جنبه هایی از نابرابری بدتر می شود؟

عبور از طوفان ها

از آنجا که کار خود را در مورد شاخص های بهزیستی شروع کردیم ، ده ها سال پیش ، من از طنین انداز که به دست آورده است شگفت زده شده ام. تمرکز بر بسیاری از عناصر داشبورد ، سیاست های مختلف را در همه جا ایجاد کرده است. هر سه سال یکبار OECD میزبان یک کنفرانس بین المللی سازمان های غیردولتی ، آمارشناسان ملی ، مقامات دولتی و دانشگاهیان است که برنامه "بهزیستی" را پیش می برند ، که جدیدترین آنها در نوامبر 2018 با هزاران شرکت کننده است.

هر وقت این کنفرانس بعدی تشکیل می شود ، بحران جهانی در جوامع بشری که ویروس میکروسکوپی رسوب داده است مطمئناً در دستور کار قرار خواهد گرفت. ابعاد کامل آن می تواند سالها یا ده ها سال طول بکشد تا روشن شود. بازیابی از این مصیبت و رهبری جوامع پیچیده از طریق بحران های حتی ویران کننده تر که از بین می رود - تغییر آب و هوا و فروپاشی تنوع زیستی - حداقل به یک سیستم ناوبری عالی نیاز خواهد داشت. برای بیان OECD: ما ابزارهایی را برای کمک به ما در بهتر حرکت کرده ایم. وقت آن است که از آنها استفاده کنیم.

Scientific American Volume 323, Issue 2

این مقاله در ابتدا با عنوان "اندازه گیری آنچه مهم است" در علمی آمریکایی 323 ، 2 ، 24-31 (اوت 2020) منتشر شد

مقالات آموزش فارکس...
ما را در سایت مقالات آموزش فارکس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : بهزاد فراهانی بازدید : 36 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1402 ساعت: 15:35